دونالد ترامپ بهانه ای برای فرجام بدون برجام
دسته بندی: بازاریابی

دونالد ترامپ بهانه ای برای فرجام بدون برجام

کار اغلب ما ایرانی ها، دخالت در سیاست، دنبال کردن اخبار، تولید خبر و دامن زدن به تحلیل ها و باورهای بی اساس شده است.

سیاست، کار سیاستمداران، اقتصاد، وظیفه اقتصاددانان و توسعه فرهنگی، رسالت فرهنگیان است.

کشوری دارای شاخص های ایده آل رفاه اجتماعی، آرامش و ثبات اقتصادی است که مردمش در راس همه این توجهات، در اندیشه سیاست نباشند و هرکس در جای خود به درستی ایفای نقش نماید.

قریب به یک قرن است که با دخالتها و دست اندازی های بی خود و نابجای خود، مسیر سیاسی و حکومتی کشور را به قهقرا برده ایم. یک بار هم که شده محض رضای خدا دلار را رها کنید، ترامپ را دنبال نکنید، انگلیس جنایت کار را نادیده بگیرید، اسرائیل متجاوز را به حال خودش رها کنید، دست از مرگ بر این و آن بردارید و با شنیدن بیانیه کنگره آمریکا، کاسه چه کنم و فریاد ای داد بر من سر ندهید.

بیایید با جهانیان دوست باشیم که دنیا مرکز ارتباطات و صلح است.

همواره از بی توجهی، زود باوری، ساده لوحی و افراطی گری این مردم نازنین سوء استفاده شده و هنوز هم این روند حتی در سطح جهانی ادامه دارد.

یک بار هم که شده به خودمان بیاییم و بدانیم وظیفه ما از خانواده و جامعه ای که در آن هستیم فراتر نمی رود و به جای دنبال کردن اخبار سیاسی و نرخ برابری هر چیزی و هجوم و حمله با تصور قحطی به هر پدیده ای، به فکر توسعه فردی، ارتقاء اندیشه و سلامت جانتان باشید. چرا با باز نشر یک خبر بدون تحلیل، وضعیت داخلی کشور را ملتهب می کنیم.

همکارم شب گذشته و به محض اتمام بیانیه دونالد ترامپ برایم پیامی فرستاد که:

“از فردا اگر دلار افسار پاره کند، بدون برجام و با احتمال  بروز تنش سیاسی در منطقه، تکلیف ما در هلدینگ اقتصادی امکان چه می شود؟”

بنده نیز همچون گذشته فقط یک پاسخ داشتم که آن را تقدیم ایشان کردم:

“ما نه کاوه آهنگریم، نه استاد، آهنگرانیم و نه صاحب کرسی سیاسی و دولتی، بنابراین چاره ای جز تمکین نداریم چون بخش خصوصی مهمترین هنرش اداره خودش است و ما به جای پر کردن افکارمان با چنین استرس هایی، بهتر است به یافتن راهکارهای توسعه ای در چارچوب کار خویش بیاندیشیم چرا که اراده و خواست جهانی و حکومتی با فریادهای گسسته و بی اساس و بی اتحاد، جزء استرس، ناراحتی، بی هدفی، و بلاتکلیفی و عقب ماندگی از روزمره چیز دیگری ندارد.”

 

متاسفانه، دچار روزمرگی شدیم و چاره ای جزء کنترل آن در همین حد نداریم. این مردم باید یاد بگیرند به جای مسخره کردن اتفاقات گوناگون و به چالش کشیدن هر موضوعی در هر فضایی و در نهایت همچون آفتاب پرست رنگ عوض کردن و همراهی کردن و قبول هر موضوع تحمیل شده ای، اندکی در اندیشه اصلاح باشند، البته نه اصلاحی از نوع براندازی یک دولت و حکومت، بلکه اصلاحی بنیادی از درون خویشتن، سپس خانواده و در نهایت جامعه مستقیم و نزدیک به خود.

تغییر که از من آغاز شود، به یکباره و یک صدا تمام این خاک را فرا می گیرد و دولتمردان نیز چاره ای نخواهند داشت جز تمکین به حقوق شهروندی یک ملت، پاسخگو بودن بر حسب وظیفه و خدمت کردن به مردم بر اساس وعده های انتخاباتی خویش، اینجاست که می توان گفت به جای تغییر پیاپی و زمزمه آمدن و رفتن دولت ها و تغییر مدل های سیاسی اداره یک کشور، دست به اصلاحات درون حکومتی زده ایم آن هم از نوع روشنفکرانه و بدون هر نوع تنش و درگیری و اعتصاب که جامعه را به تهدیدهای جدی اجتماعی و فرهنگی نزدیک کند.

راهکار این ملت، ملتی که ۳۰۰۰ سال تاریخ و تمدن دارند، مهد قانون و مردم داری بوده، الگوی آن، سردرب سازمان ملل امروزی است، پهنه خاکی آن جز متمایزترین ها در جهان است و منابع بی حد و اندازه خدا دادی دارد، نه قیام است، نه مسخره کردن و نه هر روز به دنبال یک رهبر گشتن، بلکه اندیشه است و اندیشه و در نهایت تصمیم بر اینکه آرام زندگی کنند، دور از سیاست و قضاوت، فارغ از هیجانات اقتصادی. لازم است بدانیم به هر چیزی که گران می شود بدون دانش حمله نکنیم و به حقوق هموطنان خود احترام بگذاریم.

ترامپ بداند نه اولین است و نه آخرین، ترامپ ها ادامه دارند و این بار ما باید جلوی این قطار بی هدایت گر را بگیریم که از ریل ِ انصاف، خارج نشود.

شعار نمی دهم اما می گویم چاره ای نداریم چون قدرتی نداریم و اگر هم قدرتی بیابیم فرهنگ صحیح بهره مندی از قدرت و چنین برخوردهایی را بدون آسیب های اجتماعی نداریم، لذا ابتدا باید بستر را فراهم کنیم تا اوضاع آرام بگیرد.

مسوولین محترم نیز باید بدانند که دوران شعار تمام شده است و لازم است با شفافیت تمام، فقط خادم این مردم باشند و اگر هر اندیشه دیگری جز خدمت دارند، جایشان را به صالحین و توانمندان دهند و بدانند که عصر آنها تمام شده است.

کرد، لر، آذری، بلوچ، عرب، ارمنی، تات، فارس، کرمانج، ترکمن و… همه و همه در حصار این گربه خفته، که ایران می نامیمش یک صدا می گوییم ایران، ایرانم، وطنم، پاره تنم،…

اگر چنین رفتاری را پیش بگیریم هرگز با التهاب و استرس بنزین، دلار، طلا، مسکن، خودرو، حداقل حقوق، بیکاری، کودک آزاری، حیوان آزاری و برجام و فرجام از خواب بر نمی خیزیم.

 

 

علی شیخ زاده، بهار 1397

Visits: 221

ارسال نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نظرات ارسالی